پاگشای جاری

ساخت وبلاگ

_مامان ازت ناراحتم!

چرا مامانی?

_آخه با بابا آشتی نیستی قهری.

پاگشای جاری...

ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 1 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1403 ساعت: 16:23

شرمنده عزیزانیم که هر روز سرمی زنن خبری نیستآی لاوی یوماخوبیم شکربچه هام خوبنزندگی می کنیم به سختی و باامیدخیلی چیزا دستمون نیست.ولی تلاشمون می کنیم.آهنگ هزار و یک شب یکی از قشنگترین آهنگ های که تو زندگیم شنیدم و دوسش دارم.متنش نوشتم اینجااز ته دل دعامی کنم همه تون خوب و خوش باشین.فعلا.+اگر چه جای دل دریای خون در سینه دارمولی در عشق تو دریایی از دل کم میارماگر چه روبرویی مثل آیینه با منولی چشمام بسم نیست برای سیر دیدننه یک دل نه هزار دل همه دلهای عالمهمه دلها رو میخوام که عاشق تو باشمتویی عاشق تر از عشق تویی شعر مجسمتو باغ قصه از تو سحر گل کرده شبنمتو چشمات خواب مخمل شراب ناب شیرازهزار میخون و آواز هزار و یک شب رازمیخوام تو رو ببینم نه یک بار نه صد بار به تعداد نفسهامبرای دیدن تو نه یک چشم نه صد چشم همه چشما رومی خوامتو رو باید مثل گل نوازش کرد و بوییدبا هر چی چشم تو دنیاست فقط باید تو رو دیدتو رو باید مثل ماه رو قله ها نگاه کردبا هر چی لب تو دنیاست تو رو باید صدا کردمیخوام تو رو ببینم نه یک بار نه صد بار به تعداد نفسهامبرای دیدن تو نه یک چشم نه صد چشم همه چشما رومی خوامترانه اردلان سرفرازخواننده ابی پاگشای جاری...ادامه مطلب
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 17:04

هفته قبل بچه ها قلکشون باز کردن برخلاف میل من که می می‌گفتم هنوز پر نشده!! ولی بچه‌ها اصرار که بازش کنیم. خلاصه کنم بازش کردیم پولاشون شمردیم و دسته کردیم.گفتم چی دوست دارین بخرین باپولتون؟ پارسا گفت ماشین کنترلی, بعدم با پولش یه ماشین کنترلی سفارش داد ،پارمیسم با پولش یه خونه عروسکی می خواست که خرید با دو تا عروسک کوچیک.خرید رو اینترنتی انجام دادیم و قرار بود که سه‌شنبه بیاد و چون خریدمون یکم بالا بود یه ارسال رایگانم بهمون دادن سعید تصمیم گرفت که یک گلس برای گوشیش بخره و منم دیدم که خرید.چند روز بعد پستچی اومد و اسباب بازی ها اومدن.سعیدم گفت این کد بگیر فرداگلس منم می یاد تو دلم گفتم آخه گلس چی تنها سفارش دادی پستچی بیاره,می داشتی هر موقع که خرید داشتیم چندتا چیز سفارش ش می دادی پاگشای جاری...ادامه مطلب
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1402 ساعت: 17:06

چقدر فیلم های تواین سبک دوست دارم...لباس پوشیدن تمام کارکتر ای زنشم باب سلیقه ام بود،درست تو دوره های سنی مختلفشون...+ی رمان ژاپنی تموم کردم بد نبود اسم و رسم اضافه می کنم..+ی کتاب قطور گرفتم درواقع ی مرجع است از دوره های مختلف هنر نقاشی و معماری از پاره سنگی تا امروز جهان و ایران، دوسش داشتم. اسم رسم اینم اضافه می کنم.+شب یلدا خوب بود خلوت بود ولی انرژی ها مثبتش بیشتربودتامنفی، تولد برسام هم بودفعلا پاگشای جاری...ادامه مطلب
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1402 ساعت: 17:06

پارمیس:مامان پیچ گوشتی می دی؟می خوام پیچ سفت کنمبیا مادر بگیرپارمیس:اینکه دوسو!!!چهارسو بیار!!قشنگ داد می زنه بچه های سعیدا پاگشای جاری...ادامه مطلب
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 22 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1402 ساعت: 17:06

من هیچوقت از خوابایی که می بینم اینجا ننوشتمیعنی یادم‌نمی یاد نوشته باشمولی خیلی هاش به خصوص اون خوابا که درمورد دوستام حقیقت درمی یادمثلا خواب دوست عزیز و پدر فوت شده اشون دیدم و وقتی با جزئیات تعریف کردن دوستم گفت همه اش درسته.یا خواب دوست دیگه ام و فرزندش....و...دیشبم خواب دوستم پ دیدم که به تازگی با ی مرد فرانسوی ازدواج‌کرده خواب دیدم خونه جدید گرفتن، منم رفته بودم خونشون و همسرش داشت می گفت خونه جدید از محل کارم و مرکز شهر دورتر ولی به خاطر پ گرفتمش وگرنه خونه قبلی بیشتر دوست داشتم....و وقتی برای پ گفتم گفت برگام پاگشای جاری...ادامه مطلب
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت: 19:44

یادم نیست کی و کجا خوندم این چالشولی توثبت موقتم مونده بود گفتم انتشارش بدمخوندنش کلی حس خوب تزریق کرد بهمشما باعشقتون کجاها خاطره دارین؟؟نمایشگاه کتاب و بعدم فرحزاد و هوای اردیبهشتشفرحزاد و سفره خونه هاشچیتگر و پیست دوچرخه سواریشدیشلمه و بوی دودشپارک های غرب تهران که شخمشون زدیم...دوتا افتتاح سینما که باهم رفتیم...اولین جاده چالوسی که رفتیم و نهاری که درست قبل عقد خوردیمخرید حلقه دونفره مونقول و قرارامون تو جاده ی طرفهپیاده کل شهرمون قدم زدیم از سبزه میدون تا ولیعصر از ولیعصر تا پادگان... چرا انقد راه رفتیم چرا حرفا تمومی نداشت!!؟حتی من پادرد بعدشم یادمه....کوه مردمی و رفتن تا قله صبح خیلی زود و بعدش برگشت و خوردن آش رشته تو آشکده تومسیر برگشت.باغ گل ها و آلاچیق های چوبی و بوی دود و چوب...کوه عظیمیه و نسکافه پای کوه توشب های سیاه و امید روزای بهتر..مسیر شرق تهران و سه سال رفت آمدش حتی دعواهامون باهم و بی هم برای رسیدن به ی ارزو.....کلاسای دانشگاه باراجین توروز جمعه باهم و پروژه هاشاولین دریا رفتنمون باهماولین بار قدم زدن تو حافظیه و سعدیه دست تو دست حتی با صدای گریه پس زمینه ملینا پاگشای جاری...ادامه مطلب
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت: 19:44

اول هفته سعید گفت پنجشنبه بریم دریاچه عروس و شبم برگردیم روستابمونیم و جمعه برگردیم شهرمون.گفتم چهارتایی گفت اره.من خیلی تعجب کردم ولی گفتم باشه.آخرهفته شد ک سعید از خواهرپرسید شماهم می یاین که گفتن نه نمی تونن و کاردارن. تودلم گفتم خوب کنسل اما برخلاف تصورم سعید گفت می ریم خودمون!!خب نمی دونم گفته بودم یا نه سعید کلا با تنهایی جایی رفتن مخالف ما بچه هم نداشتیم تواون هفت سال باید با کسی می بودیم ولی من دوست داشتم گاهی دوتایی بریم اینور اونور خلاصه چهارشنبه بچه ها زود بیدارشدن اما ظهرنخوابودنمشون و شب زود خوابوندیمشون پنجشنبه شش صبح حرکت کردیم به سمت دریاچه و حدود ۸.۳۰ رسیدیم و نگم که چقدر مناظر زیبا دیدیم، جاده از دشت های زیبا ولی خشک شروع شد به جنگل های شمال ختم شد.هوا هم عااالی بود عین بهار البته نمی دونم عین بهار بودن تو پاییز نگران کننده است یا نه من انتظار سرما داشتمصبحونه اطراف دریاچه خوردیم و رفتیم گردش به سمت رودخونه و جنگل های پاییزیچهارتایی ی یک ساعتی گشت زدیم عکس انداختیم از پل چوبی دست ساز رد شدیم به اون سپت رودخونه گپ زدیم...و برگشتیم دیدیم کم کم داره شلوغ می شه اطراف دریاچه البته نه اونقد شلوغ که جانباشه گروهی هم باتور و دسته جمعی اومده بودن عده ای هم فقط صبحونه می خوردن و می رفتن سمت رشت و نمی موندن...کمی تتقلات خوردیم و دوردریاچه پیاده رو کردیم و چندتا گاو دیدیم بهشون غدا دادیم پاگشای جاری...ادامه مطلب
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 32 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1402 ساعت: 15:34

ببخشید کامنت ها ج ندادم

من خوبم خداروشکر.می یام به زودی...‌

+چه دنیای سختی داریم، چقدر زشته،چقدر درد داره...

کاش انسان نبودیم کاش سنگ بودیم....هرچند که شایدم هستیم...

پاگشای جاری...
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 19:08

+بایداعتراف کنممن عاشق حرف زدنعاشق سروصداکردنجاهای شلوغ مهمونی جشن ورزشگاه و...فکر کنم ی برونگرای به تمام معنام.البته ی وقتاهم نیاز به تنهایی دارم مثلا ماهی دوسه روز وهمین کافی+باید اعتراف کنم من تا خواهرم یادم ننداز یادم نمی افته به مادرم زنگ بزنم یا برم ببینمش متاسفم!! ولی واقعیت داره تقریبا یکی دوسال رابطه شون با من خواهرم خوب شد بعد دیدن بی وفایی از جنس مذکر ولی من بااینکه حس دلسوزی دارم بهشون ولی اینحور نیستم خودجوش جویای اونابشم.البته باز ی وقتا دلم هوای بابام می کنه....+دیروز دوقلوهابردم پارک انقد که اصرارکردن. ولی وحشتانک گرم بود ی پسر موفرفری خوشگل که خیلی شبیه پارسا من بود اونجا داشت تاب بازی می کرد اسمش ارمیا بود و کلاس شش امتابچه ها دید ذوق کرد دلش می خواست بازیشون بدهپارسا داشت بدقلقی می کرد ی بارمی گفت تابم هل بده ی بارمی گفت هل نده منم کمرم درد می گیره بخوام زیادخم راست بشم یا تابم نگه دارم و دوباره شروع کنم کمرم درد می گیرهاومد جلو اجازه گرفت من بازیش بدم شما خودتون ناراحت نکنین بعدم‌پارمیس تاب داد باهاشون کلی بازی کرد الاکلنگ سوارشون کرد. و ...واقعا اونا که ی بچه این سنی دارن و بعد ی بچه دیگه می یارن چه خوشبختن پاگشای جاری...ادامه مطلب
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 71 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1402 ساعت: 6:39