پاگشای جاری

متن مرتبط با «عروس» در سایت پاگشای جاری نوشته شده است

دریاچه عروس

  • اول هفته سعید گفت پنجشنبه بریم دریاچه عروس و شبم برگردیم روستابمونیم و جمعه برگردیم شهرمون.گفتم چهارتایی گفت اره.من خیلی تعجب کردم ولی گفتم باشه.آخرهفته شد ک سعید از خواهرپرسید شماهم می یاین که گفتن نه نمی تونن و کاردارن. تودلم گفتم خوب کنسل اما برخلاف تصورم سعید گفت می ریم خودمون!!خب نمی دونم گفته بودم یا نه سعید کلا با تنهایی جایی رفتن مخالف ما بچه هم نداشتیم تواون هفت سال باید با کسی می بودیم ولی من دوست داشتم گاهی دوتایی بریم اینور اونور خلاصه چهارشنبه بچه ها زود بیدارشدن اما ظهرنخوابودنمشون و شب زود خوابوندیمشون پنجشنبه شش صبح حرکت کردیم به سمت دریاچه و حدود ۸.۳۰ رسیدیم و نگم که چقدر مناظر زیبا دیدیم، جاده از دشت های زیبا ولی خشک شروع شد به جنگل های شمال ختم شد.هوا هم عااالی بود عین بهار البته نمی دونم عین بهار بودن تو پاییز نگران کننده است یا نه من انتظار سرما داشتمصبحونه اطراف دریاچه خوردیم و رفتیم گردش به سمت رودخونه و جنگل های پاییزیچهارتایی ی یک ساعتی گشت زدیم عکس انداختیم از پل چوبی دست ساز رد شدیم به اون سپت رودخونه گپ زدیم...و برگشتیم دیدیم کم کم داره شلوغ می شه اطراف دریاچه البته نه اونقد شلوغ که جانباشه گروهی هم باتور و دسته جمعی اومده بودن عده ای هم فقط صبحونه می خوردن و می رفتن سمت رشت و نمی موندن...کمی تتقلات خوردیم و دوردریاچه پیاده رو کردیم و چندتا گاو دیدیم بهشون غدا دادیم, ...ادامه مطلب

  • عروس هلندی راه گم کرده!!

  • ی عروس هلندی اومد تو بالکمونیک کمی از انجیری که گداشته بودم خشک بشه خورد و خودش زد به در بالکن، خسته و تشنه بود منم می ترسیدم درباز کنم دیگه دل زدم به دریا باز کردم.بعدم زنگ زدم به خواهرزادم بیا بگیرشبچگی خودش تادرو بازکردم اومد تو ی دور زد حال و بعدم نشست زمین، بهش آب دادم و کمی دونه،محسن هم اومد تا محسن دید رفت بغلش از دستش دونه خورد خیلی اهلیخلاصه قفس از انبار آوردیم گذاشتیم توش به همسایه هام خبر دادیم گفتن واسه ما نیست.فعلا پیشمونخیلی خوشگل, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها