سالگرد ازدواج

ساخت وبلاگ
سلام دوستان عصر جمعه اتون بخیر

فردا سالگرد ازدواجم درست شش سال پیش همین موقع جشن حنابندونم بود و داشتیم از آرایشگاه می رفتیم آتلیه انگار همین دیروز بود چقدر گفتیم و خندیدیم و بعد عکس رفتیم خونه ما ی جشن کوچیک حنابندون بود خانواده سعیدم تو شهرخودشون ی جشن دیگه داشتن روز خیلی خوبی بود بی خیال از نگاه ها و حرفای بقیه زدیم رقصیدیم..شاد بودیم و ذهنمون این روزا بارها مرور کرده بودیم من تو پیراهن پرنسسی صورتی و تو با اون پیراهن مردونه یاسی و کراوات کبود، با مدل مویی که بهت نمی اومد اما مهم نبود می خندیدیم و می رقصیدیم....شبش تقریبا اصلا نخوابیدی بعد مراسم ما توازکرج رفتی و راه افتادی تا به مراسم حنابندان خودتون هم برسی مامان من نزاشت باهم ی جا جشن بگیریم و تو به خاطر من این همه راه اومدی تا تنها نباشم و شب دوباره برگشتی تا دیر وقت با مهمونای خودتون بودید و بعدم تا نزدیک صبح طرح فانتزی که بهت داده بودم رو روی درای ماشین عروسمون نقاشی کردی تا همون بشه که من می خوام پنج صبح رفتی آرایشگاه فکر نکنم هیچ دامادی این ساعت بره آرایشگاه شب بیداربود صبح زود رفته بودی آرایشگاه و تازه باید پشت ماشین پاپیون قرمزی که خواسته بودم می زدی، بادکنک هارو باد می کردی و جلوش ی گل ساده که گفته بودم می زدی.یادم نمی ره و ازت ممنونم حتی اگه هر سال یادآوری نشه برام اما می دونم چقدر زحمت کشیدی و دوباره این همه راه برگشتی اومدی دنبالم کرج (می خواستم  برای روز عروسی همون جا تو شهر شما برم آرایشگاه که راحت تر باشی بازم مامان نزاشت)پس اومدی دوباره کرج دسته گلم گرفتی اومدی آرایشگاه و باهم دست تو دست رفتیم باغ و آتلیه یادم نمی ره خنده هامون و نگاه متعجب مردم وقتی با لباس عروس تو ماشین پیتزا خوردیم و رفتیم خونه مادرم برای خداحافظی و بعدم رفتن به اتوبان و مردمانی که تا خود قزوین برامون دست تکون دادن و مرد جوون عوارضی که خندید و گفت شاداماد خوش اومدی به شهرمون و رفتیم که عشقمون ثابت کنیم زندگی مون آغاز کنیم انگارهمین دیروز بود که تو تالار دستم گرفتی و چرخوندی چرخوندی و صدای خندمون همه شنیدن....

از اون جایی که فردا احتمالا من نباشم امروز من و سعید ناهار رفتیم بیرون ی رستوران که از قبل اسمش شنیده بودم ناهارخوردیم و بعدم رفتیم خارج شهر ی دوری زدیم و اومدیم خونه همسری کادوم بهم داد و منم الان نشستم دارم خاطرات مرور می کنم.خدایا روزای عاشقی و وصال برای همه عاشقا همه مجردا خیلی شیرین تر و آسون تر و زیباتراز مال من نصبب کن آمین.

++امروز با صدای اس ام اس همسری بیدارشدم و دیدم نوشته خانوم کوچولو ی کادو ناقابل تو کتابخانه برات گذاشتم سالگرد ازدواجمون مبارک!! به معنای واقعی کلمه سوپرایز شدم کی خریده کی کادو کرده من‌چرا نفهمیدم!!!هدست بلوتوثی برام خرید بود چیزی که خیلی دلم می خواست.هزاران بارم تشکر کنم کمه.ممنونم همسر عزیزم.

چون روز قبلش برام پول نقد ریخته بود لباس و کتونی بگیرم اصلا فکرنمی کردم و توقع کادو دیگه نداشتم.ارزش معنوی و وقتی که گذاشته بود برام تا سوپرایزشم خیلی بیشتر از هر کادو گرونی برام بود.خدایا ممنونم که دارمش وشکرکه عاشق همیم با همه فرازو نشیب ها،عشقمون حفظ کن خدای مهربون

پاگشای جاری...
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 82 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 17:16